جدول جو
جدول جو

معنی گنبد گوز - جستجوی لغت در جدول جو

گنبد گوز
(گُمْ بَ دِ)
کنایه از آسمان است. رجوع به گنبد کوز شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گنبد گل
تصویر گنبد گل
کنایه از غنچۀ گل
فرهنگ فارسی عمید
(گُمْ بَ دِ)
کنایه از آسمان است:
میل در سرمه دان نرفته هنوز
بازیی بازکرد گنبد کوز.
نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 312).
رجوع به گنبد گوز شود
لغت نامه دهخدا
(گُمْ بَ دِ قَ)
خرابه های واقع بر کنار گرگان رود (مازندران) (ترکمانی). (از جغرافیای شمال ایران ص 452)
لغت نامه دهخدا
(گُمْ بَ دِ سَ)
سبز گنبد. کنایه از آسمان است:
که آویخته ست اندرین سبز گنبد
مر این تیره گوی درشت کلان را.
ناصرخسرو.
که آراید چه می گوئی تو هر شب سبز گنبد را
بدین نورسته نرگسها و زراندود پیکانها.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(گُمْ بَ)
دهی است از دهستان رهال بخش حومه شهرستان خوی که در 7500گزی جنوب باختری خوی و 5500گزی باختر راه شوسۀ خوی به شاهپور واقع شده است. هوای آن معتدل مالاریایی و سکنه اش 50 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جوراب بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گُمْ بَ دِ گُ)
غنچۀ گل. (برهان) (غیاث اللغات) (آنندراج) :
فریب گنبد نیلوفری مخور که کنون
اجل چو گنبد گل برشکافدش عمدا.
خاقانی.
قمری گفتا ز گل مملکت سرو به
کاندک بادی کند گنبد گل را خراب.
خاقانی.
رجوع به گنبده گل شود، پیالۀزرین. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
کسی که شغل او ساختن گنبد باشد قبه ساز، مانند گنبد ساخته شده: بر وی این آسمان گنبد ساز کرده در های هفت گنبد باز. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که گنبد سازد: چون چنان هفت گنبد گهری کرد گنبد گری چنان هنری... (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار